دلنوشته ⇽ دختر بهاری زمستان
ارسال شده توسط سمانه اسحاقی (آسمانه) در ۶ خرداد ۱۳۹۴

روی دیوارهای دنیایش دل را سفید می کشید. هر عابری رد میشد خطی رنگی بر آن می زد. دیوار را خراب کرد. دل را در سینه حبس کرد. چشم های این عابران محرم نیست…

حالا سال هاست همه فکر میکنند دخترک دل ندارد. چشم ندارد. احساس ندارد! خبر ندارند دنیای آن ها محرم پروانگی اش نیست…

حالا سال هاست چشم هایش را بسته است. به روی عشق هایی که به نسیم آلوده اند. به روی اشک هایی که با دل غریبه اند. به روی نیازهایی که با ناز بیگانه اند…

حالا سال هاست ریای رنگ ها را به تن دنیایش زده است تا کسی همرنگ دنیای سفیدش نشود. سفیدی دنیایش لیاقت هر جعبه ی مدادرنگی ای را ندارد…

در دنیای سفید خواهرک زیبای من پروانه ها با کوه ها همدردند. شقایق ها با نجابت لاله ها هم داغند. و نسیم با قاصدک هایی که اگر رفتند، همان بهتر که رفتند!

در دنیای سفید خواهرک من یک دنیا دخترانگی، دامن به دامن، رقص احساس را تمرین میکنند. قلب کوچکش پروانه ترین شعرها را دیوانه می کند. متولد زمستان است اما نگاه بلندش سبزترین بهار را به آلبوم ها پیوند می زند…

|| مخاطب خاص دلنوشته ی بالا: “سعیده”ی مهربانم…

 

 

  • ارسال شده توسط سعیده

    مرسییییییییی…..خیلی قشنگ بود ابجی….با خوندن این متن اشکام ریخت…..
    هیچی نمیتونم بگم….فقد همین

آخرین عناوین ارسال شده

کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد