دلنوشته ⇽ دلتنگ
ارسال شده توسط سمانه اسحاقی (آسمانه) در ۲۹ شهریور ۱۳۹۳

در ژرفای تنگ ترین روزنه های قلبم بیتاب کسی هستم که هوای یک لحظه نبودنش، روح را از تنم میگیرد و شعر را از قلمم… خیال نبودنش به کابوس سیاهی می ماند که سپیدی شعرهایم را از لحظه هایم میگیرد… در را که می بندد دنیا به رویم چشم می بندد… و من میمانم و تنهایی. و یک دنیا بغض  که بیتاب شکستنند…

انگار حکایت سفر کرده بودن تو تمامی ندارد… انگار حکایت دلتنگ بودن من تمامی ندارد… انگار حکایت عاشقی ما تمامی ندارد…

آخرین عناوین ارسال شده

کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد