مرور میکنم تو را
دست هایت را
و بوسه های همیشه تازه ات را
خدا روی پنجره ی خانه مان می بارد…
التماس چشم های من و عقربه های سنگی ساعت
هوای مشوش شعرهای سرگردانم
سری به شب میزنم
و اندوه دلتنگی ات را
برای تنهایی ماه زمزمه می کنم
ستاره ها می میرند و زنده می شوند…
روبروی در می نشینم و زانوانم را در آغوش می گیرم
پروانه ها کنج در نشسته اند
قاصدک ها روی پله ها به چشم های من خیره شده اند
گلدسته ها می بالند
بوی تو می آید
پروانه ها قیام می کنند
این شعرو خیلی دوست داشتم… دلم حالا میخواد کتابتم بخونم تو تهرانم هست؟؟؟؟؟؟
در کنار همسرت همیشه شاد باشی و خندون…
بله دینای عزیزم. ولی در صفحه اصلی سایت، قسمت آثار، امکان خرید اینترنتی کتاب برای سهولت دوستان عزیز فراهم شده.