صدای اذان حافظه خسته خانه را با آرامش نوازش میکند…
نور موج وار می آید. و غده های بدخیم ناامیدی از پنجره به کوچه تاریک میگریزند…
دست درازشده آسمان را میگیرم. و قاصدک اشک هایم را به “او” میسپارم…
“حی علی خیرالعمل”… چقدر دنیایم کوچک است که فکر میکردم کارهای مختلف و پردغدغه روزمره ای که دارم مهم و بزرگ هستند…
“حی علی الصلاه”… تمرین کن گاهی هم فقط برای خودت باشی و خدایی که همیشه برای توست…
سمانه اسحاقی
.
.