لبریزم از تنفر
بالا می آورم همه شان را
دیگر برایم مهم نیست
پیچ کدام کوچه
آن ها را گم خواهد کرد
کنار همین کوچه می نشینم
دست هایم در دست تو
بودن یا نبودنشان مساله ای نیست!
چشم هایشان دیگر رنگی ندارد
برای منی که حالا
خورشید در چشم هایم نشسته است
سلام سرکار خانم
واقعا این قطعه شعر ، عالی بود.
موفق باشید