شعر ⇽ باد
ارسال شده توسط سمانه اسحاقی (آسمانه) در ۲۵ اسفند ۱۳۹۵

گفتی باد
و من
برگ هایم ریخت
زمستان در زمستان در جوار نفس های تو
استخوان های شعرم ترکید
و از سرخط احساسم
خون واژه ها جاری شد
و تو همچنان
بی واهمه ریشه های تشنه ام
حاضر نشدی بگویی باران

 

“سمانه اسحاقی”

.

 

آخرین عناوین ارسال شده

کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد