گفتی باد
و من
برگ هایم ریخت
زمستان در زمستان در جوار نفس های تو
استخوان های شعرم ترکید
و از سرخط احساسم
خون واژه ها جاری شد
و تو همچنان
بی واهمه ریشه های تشنه ام
حاضر نشدی بگویی باران
“سمانه اسحاقی”
.
کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد