شعر ⇽ نور
ارسال شده توسط سمانه اسحاقی (آسمانه) در ۱۴ شهریور ۱۳۹۳

dast

پیش می رود دستانم

– از میان هیاکل ناموزون –

نور روی دستانم نماز می خواند

و سر انگشتانم موزون می لرزند

 

سمت:

تمامیت عشق

ابتدای ادراک نیاز آلود نیلوفرها

انفجار رکوع جوانه ها

ابتدای عروج

و ابتلای صبح به سجده ی باران…

 

پیش می رود دستانم

نور روی دستانم نماز می خواند

زمان

معکوس

کودکان ثانیه ها متولد نشده می گریند!

ابتدای محض!

حقیقت انسان!

 

پشت:

دیوارهای سفید شده !

آسمان ِ آبی شده !

آدم های پاک شده !

من ِ من شده !

پیش می رود دستانم

نور روی دستانم نماز می خواند…

آخرین عناوین ارسال شده

کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد