پیش می رود دستانم
– از میان هیاکل ناموزون –
نور روی دستانم نماز می خواند
و سر انگشتانم موزون می لرزند
سمت:
تمامیت عشق
ابتدای ادراک نیاز آلود نیلوفرها
انفجار رکوع جوانه ها
ابتدای عروج
و ابتلای صبح به سجده ی باران…
پیش می رود دستانم
نور روی دستانم نماز می خواند
زمان
معکوس
کودکان ثانیه ها متولد نشده می گریند!
ابتدای محض!
حقیقت انسان!
پشت:
دیوارهای سفید شده !
آسمان ِ آبی شده !
آدم های پاک شده !
من ِ من شده !
پیش می رود دستانم
نور روی دستانم نماز می خواند…