شعر ⇽غ مثل…
ارسال شده توسط سمانه اسحاقی (آسمانه) در ۳ بهمن ۱۳۹۳

ghorbat

غ مثل غربت

زیر آسمانی که بارانی نیست

حتی وقتی همه ی دنیایت ابر است

 

غ مثل غربت

وقتی غروب شهر

برای گم کردن خورشید

ماه را بهانه می کند

و ستاره ها بی خبر از دسیسه ی روز

شب را می پرستند

 

غ مثل غربت

وقتی فانوس چشم هایت

شب هیچ جاده ای را روشن نمی کند

و هیچ بوق ممتدی

جاده را به تو یادآوری نمی کند

 

غ مثل غربت

وقتی گم می شوی

بین غرور خاطراتی که

نوستالوژی های دیروزش

جان پروانه های امروزت را می گیرد…

 

۳ بهمن ۹۳ – اصفهان

  • ارسال شده توسط س.تاجی

    واقعا که جان پروانه های امروزم گرفته شده…
    چه باید کرد با این همه نوستالوژی…
    چقدر حرف دلم بود سمانه عزیز… بسیار عالی

آخرین عناوین ارسال شده

کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد