شعر ⇽ خانه ماهی ها
ارسال شده توسط سمانه اسحاقی (آسمانه) در ۳۰ خرداد ۱۳۹۶

گم شده بودم
میان اتفاق زرد زمین
باد دست هایم را گرفت
اما باد هم آدرس خانه ماهی ها را بلد نبود
رفتیم تا پنجره های غبار آلود درک
تا پرده های پاره دل
تا هیجان پوچ امید
خورشید چشم هایش را بست
از خواب مشوش مزرعه گندم چیدیم
اشک های آدم را فراموش کردیم
و جسد نسیم را در باغچه دفن کردیم
تب تلخ باد
آرام آرام به پایم پیچید
پاهایم شعله کشیدند

فانوسی از دور سوسو زد
شاید ماهی ها دنبال من می گشتند
هر چه به فانوس نزدیک تر می شدیم
خاکستر پاهایم در باد گم تر می شد
حالا تا فانوس راهی نمانده
اما پاهای من سوخته اند
و باد هم
آدرس خانه ماهی ها را بلد نیست

“سمانه اسحاقی”

از مجموعه “پنجره های بیقرار” ، نشر #نقطه_مکث

 

آخرین عناوین ارسال شده

کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد