شعر ⇽ سفر عشق
ارسال شده توسط سمانه اسحاقی (آسمانه) در ۱۲ دی ۱۳۹۷

چشمانش را بست

سرانگشتانش را بر پوست نرم احساس کشید

از حوصله تنهایی سر رفت

و پنجره را به آسمان باز کرد

تا صبح برای چشمان سیاه شب

سپیدهای عاشقانه خواند

و صبح

گیسوان خورشید را

به بندهای کفشش گره زد

عاشق شده بود

و سفر عشق

صعود روشن قلب هاییست که

با پرنده ها هم پروازند

.

“سمانه اسحاقی”

آخرین عناوین ارسال شده

کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد