تو بیماری
و من
تمام حوصله های سرگردانم
به تاراج طوفان این زرد بی شکیب
در دست خشک شاخه ها می میرد
رعد دمادم
با پنجه های لرزانش
قلب مرا به دیوار خالی پشت لحظه ها میدوزد
و چکاوکی می میرد
چکاوکی که ساز تو را آواز میکرد
سمانه اسحاقی
تو بیماری
و من
تمام حوصله های سرگردانم
به تاراج طوفان این زرد بی شکیب
در دست خشک شاخه ها می میرد
رعد دمادم
با پنجه های لرزانش
قلب مرا به دیوار خالی پشت لحظه ها میدوزد
و چکاوکی می میرد
چکاوکی که ساز تو را آواز میکرد
سمانه اسحاقی
کلیه اشعار و متون وبلاگ متعلق به سمانه اسحاقی می باشد و هرگونه کپی برداری یا استفاده از آن بدون ذکر نام شاعر، پیگرد قانونی دارد